جملات زیبا بخش 2

با تمام فقر ، هرگز محبت را گدایی مکن

و با تمام ثروت هرگز عشق را خریداری نکن

==========================

هر کس ساز خودش را می زند، اما مهم شما هستید که به هر سازی نر قصید

==========================

مردی که کوه را از میان برداشت کسی بود که شروع به برداشتن سنگ ریزه ها کرد
.
.
شجاعت یعنی : بترس ، بلرز ، ولی یک قدم بردار

==========================

وقتی تنها شدی بدون که خدا همه رو بیرون کرده ، تا خودت باشی و خودش

==========================

یادت باشه که :

در زندگی یه روزی به عقب نگاه میکنی . به آنچه گریه دار بود میخندی

==========================

آدمی را آدمیت لازم است ، عود را گر بو نباشد ، هیزم است

==========================

کشتن گنجشکها ، کرکس ها را ادب نمی کند

==========================

از دشمن خود یک بار بترس و از دوست خود هزار بار



:: موضوعات مرتبط: حرف دل , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد طالبی زاده
تاریخ : پنج شنبه 17 مهر 1393
جملات زیبا

وقتی میتوانی با سکوت حرف بزنی ، بر پایه های لغزان واژه ها تکیه نکن

==========================

از زشت رویی پرسیدند :

آنروز که جمال پخش میکردند کجا بودی ؟

گفت : در صف کمال

==========================

اگر کسی به تو لبخند نمیزند ، علت را در لبان بسته خود جستجو کن

==========================

مشکلی که با پول حل شود ، مشکل نیست ، هزینه است

==========================

همیشه رفیق پا برهنه ها باش ، چون هیچ ریگی به کفششان نیست

==========================

چه زیباست هنگامی که در اوج نشاط و بی نیازی هستی دست دعا به درگاه خداوند برداری



:: موضوعات مرتبط: حرف دل , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : احمد طالبی زاده
تاریخ : پنج شنبه 17 مهر 1393
پیر مرد عاقل

 پير عاقل

پيرمردي 92 ساله که سر و وضع مرتبي داشت در حال انتقال به خانه سالمندان بود. همسر 70 ساله‌اش به تازگي درگذشته بود و او مجبور بود خانه اش را ترک کند.

پس از چند ساعت انتظار در سرسراي خانه سالمندان، به او گفته شد که اتاقش حاضر است. پيرمرد لبخندي بر لب آورد، همينطور که عصا زنان به طرف آسانسور مي‌رفت، به او توضيح دادم که اتاقش خيلي کوچک است و به جاي پرده، روي پنجره‌هايش کاغذ چسبانده شده است

پيرمرد درست مثل بچه‌اي که اسباب‌بازي تازه‌اي به او داده باشند با شوق و اشتياق فراوان گفت: «خيلي دوستش دارم

به او گفتم: ولي شما هنوز اتاقتان را نديده‌ايد! چند لحظه صبر کنيد الآن مي رسيم

او گفت: به ديدن و نديدن ربطي ندارد. «شادي» چيزي است که من از پيش انتخاب کرده‌ام. اين که من اتاق را دوست داشته باشم يا نداشته باشم به مبلمان و دکور و... بستگي ندارد بلکه به اين بستگي دارد که تصميم بگيرم چگونه به آن نگاه کنم. من پيش خودم تصميم گرفته‌ام که اتاق را دوست داشته باشم. اين تصميمي است که هر روز صبح که از خواب بيدار مي شوم مي گيرم

من دو کار مي توانم بکنم. يکي اين که تمام روز را در رختخواب بمانم و مشکلات قسمت‌هاي مختلف بدنم که ديگر خوب کار نمي کنند را بشمارم، يا آن که از جا برخيزم و به خاطر آن قسمت‌هايي که هنوز درست کار مي کنند شکرگزار باشم. هر روز، هديه اي است که به من داده مي شود و من تا وقتي که بتوانم چشمانم را باز کنم، بر روي روز جديد و تمام خاطرات خوشي که در طول زندگي داشته‌ام تمرکز خواهم کرد

سن زياد مثل يک حساب بانکي است. آنچه را که در طول زندگي ذخيره کرده باشيد مي‌توانيد بعداً برداشت کنيد. بدين خاطر، راهنمايي من به تو اين است که هر چه مي‌تواني شادي‌هاي زندگي را در حساب بانکي حافظه‌ات ذخيره کني

از مشارکت تو، در پر کردن حسابم با خاطره‌هاي شاد و شيرين تشکر مي‌کنم. هيچ مي داني که من هنوز هم در حال ذخيره کردن در اين حساب هستم؟



:: موضوعات مرتبط: حرف دل , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد طالبی زاده
تاریخ : پنج شنبه 17 مهر 1393
روز جهانی پست

روز جهاني پُست

شرح مناسبت:

پست، كهن‏ترين و گسترده‏ترين نوع ابزار ارتباطي بين مردم يك كشور با ساكنان ديگر سرزمين‏ها و مناطق جهان است. جوامع رشد يافته، براي تحقق توسعه خود، به شبكه ارتباطي توجه داشته و روي آن برنامه‏ريزي كلان كرده‏اند. پست يكي از عمده‏ترين نهادهاي اجتماعي بازمانده از ادوار كهن است. پيام و پيام‏رساني به عنوان يك نياز اجتماعي، از آغاز زندگي شهرنشيني، همواره مطرح بوده است و پست به منزله تامين كننده اين نياز، از ديرباز نقش تعيين كننده‏اي در زندگي اجتماعي انسان داشته است. از اين رو براي هماهنگي و تدوين روابط پستي بين كشورها، در نهم اكتبر ۱۸۷۴م به پيشنهاد آلمان، قرادادي با عنوان قرارداد بِرْنْ در زمينه تأسيس اتحاديه كل پست در بِرن سوئيس توسط ۲۲ كشور به امضا رسيد. امضا كنندگان بر اساس توافق به عمل آمده، يك قلمرو پستي را تشكيل دادند كه آزادي ترانزيت براي مبادله متقابل مراسلات در سراسر قلمرو اتحاديه تامين و تضمين مي‏كرد. نام اين اتحاديه پس از چهار سال، با پيوستن كشورهاي ديگر به اتحاديه جهاني پست، تغيير كرد. درسال ۱۹۶۹م، كنگره اين اتحاديه در توكيو در قطعنامه پاياني خود به كشورهاي عضو توصيه كرد روز نهم اكتبر )برابر با ۱۷ مهر( هر سال را به عنوان روز جهاني پست تعيين كنند و از سال ۱۹۷۰م، در اين روز، اداره‏هاي پست سراسر جهان به اقدامات گسترده اطلاعاتي و تبليغاتي و تشريح نقش پست درزندگي بشر بپردازند. در حال حاضر بيش از يك‏صد و هفتاد كشور، عضو اين اتحاديه هستند و ايران نيز در سال ۱۸۷۷م (۲۲ مهر ۱۲۵۶ش( به عنوان بيست و نهمين عضو، به اين اتحاديه پيوست. محل اتحاديه در شهر بِرْنْ سوئيس است و نشان آن از كره زمين و پنج انسان، به نشان پنج قاره، در حالي كه نامه‏هايي را دست به دست مي‏گردانند تشكيل شده است.

منبع : برنامه روزشمار تاريخ ازمركز پژوهشهاي صدا و سيما

آیات و روایات متناسب :

روز جهاني پست

پيامبرصلي الله عليه وآله :

رَدُّ جَوابِ الكِتابِ حَقٌّ كَرَدِّ السَّلامِ

پاسخ دادن به نامه ، همانند پاسخ سلام ، از حقوق [صاحب نامه] است

كنزالعمّال ، ح ۲۹۲۹۴ .

پيامبرصلي الله عليه وآله :

تَواصَلُوا بِالكُتُبِ و إنْ شَطَّتِ الدِّيارُ

با نامه خود را به يكديگر پيوند دهيد ، اگر چه شهرها از هم دور باشند

الفردوس ، ج ۲ ، ص ۵۶ .

پيامبرصلي الله عليه وآله :

مَن نَظَرَ في كِتابِ أخيهِ بِغَيرِ إذنِهِ فَكَأَنَّما يَنظُرُ في النّارِ

هر كه بدون اجازه به نوشته برادرش نگاه كند ، گويي به آتش نگاه مي‏كند

عوالي اللآلي ، ج ۱ ، ص ۱۸۱ .

امام صادق‏ عليه السلام :

رَدُّ جَوابِ الكِتابِ واجِبٌ كَوُجوبِ رَدِّ السَّلامِ

جواب دادن به نامه ، همچون جواب سلام ، واجب است

الكافي ، ج ۲ ، ص ۶۷۰ .

امام صادق‏ عليه السلام :

التَّواصُلُ بَينَ الإخوانِ فِي الحَضَرِ التَّزاوُرُ وَ التَّواصُلُ في السَّفَرِ المُكاتَبَةُ

ارتباط ميان برادران در زمان حضور ، ديد و بازديد است و در سفر ، نامه‏نگاري

ميزان الحكمه ، ح ۱۷۳۴۰ .

 

 



:: موضوعات مرتبط: ایام , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد طالبی زاده
تاریخ : پنج شنبه 17 مهر 1393
آواز جغد

جغدي روي كنگره هاي قديمي دنيا نشسته بود. زندگي را تماشا ميكرد.رفتن و ردپاي آن را.

و آدمهايي را مي ديد كه به سنگ و ستون، به در و ديوار دل مي بندند.

جغد اما مي دانست كه سنگ ها ترك مي خورند، ستون ها فرو مي ريزند، درها مي شكنند و ديوارها خراب مي شوند.

او بارها و بارها تاجهاي شكسته، غرورهاي تكه پاره شده را لابلاي خاكروبه هاي كاخ دنيا ديده بود.

او هميشه آوازهايي درباره دنيا و ناپايداري اش مي خواند و فكر مي كرد شايد پرده هاي ضخيم دل آدمها، با اين آواز كمي بلرزد.

روزي كبوتري از آن حوالي رد مي شد، آواز جغد را كه شنيد، گفت: بهتر است سكوت كني و آواز نخواني.

آدمها آوازت را دوست ندارند. غمگين شان مي كني. دوستت ندارند. مي گويند بديمني و بدشگون و جز خبر بد، چيزي نداري.

قلب جغد پير شكست و ديگر آواز نخواند.

سكوت او آسمان را افسرده كرد. آن وقت خدا به جغد گفت:

آوازخوان كنگره هاي خاكي من! پس چرا ديگر آواز نمي خواني؟

دل آسمانم گرفته است. 

جغد گفت: خدايا! آدمهايت مرا و آوازهايم را دوست ندارند.  

خدا گفت: آوازهاي تو بوي دل كندن مي دهد و آدمها عاشق دل بستن اند. دل بستن به هر چيز كوچك و هر چيز بزرگ.

تو مرغ تماشا و انديشه اي! و آن كه مي بيند و مي انديشد، به هيچ چيز دل نمي بندد.

دل نبستن سخت ترين و قشنگ ترين كار دنياست. اما تو بخوان و هميشه بخوان كه آواز تو حقيقت است و طعم حقيقت تلخ. جغد به خاطر خدا باز هم بر كنگره هاي دنيا مي خواند

و آنكس كه مي فهمد، مي داند آواز او پيغام خداست



:: موضوعات مرتبط: حکایت و اندرز , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد طالبی زاده
تاریخ : پنج شنبه 17 مهر 1393
دعای روز پنج شنبه



:: موضوعات مرتبط: ایام , ,
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : احمد طالبی زاده
تاریخ : پنج شنبه 17 مهر 1393
تفکر

پيری برای جمعی سخن میراند...
لطيفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند.
بعد از لحظه ای او دوباره همان لطيفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند.
او مجدد لطيفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطيفه نخندید.
او لبخندی زد و گفت:
وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطيفه ای یکسان بخندید،
پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟
گذشته را فراموش کنيد و به جلو نگاه کنيد.



:: موضوعات مرتبط: حرف دل , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : احمد طالبی زاده
تاریخ : چهار شنبه 16 مهر 1393
پرسیدم

پرسیدم ... چطور ، بهتر زندگي کنم ؟

با كمي مكث جواب داد :

گذشته ات را بدون هيچ تأسفي بپذير ،

با اعتماد ، زمان حالت را بگذران ،

و بدون ترس براي آينده آماده شو .

ايمان را نگهدار و ترس را به گوشه اي انداز .

شک هايت را باور نکن ،

وهيچگاه به باورهايت شک نکن .

زندگي شگفت انگيز است ، در صورتيكه بداني چطور زندگي کني .

پرسيدم ،

آخر .... ،

و او بدون اينكه متوجه سؤالم شود ، ادامه داد :

مهم اين نيست که قشنگ باشي ... ،

قشنگ اين است که مهم باشي ! حتي براي يک نفر .

كوچك باش و عاشق ... كه عشق ، خود ميداند آئين بزرگ كردنت را ..

بگذارعشق خاصيت تو باشد ، نه رابطه خاص تو با کسي .

موفقيت پيش رفتن است نه به نقطه ي پايان رسيدن ..

داشتم به سخنانش فكر ميكردم كه نفسي تازه كرد وادامه داد ... :

هر روز صبح در آفريقا ، آهويي از خواب بيدار ميشود و براي زندگي كردن و امرار معاش در صحرا ميچرايد ،

آهو ميداند كه بايد از شير سريعتر بدود ، در غير اينصورت طعمه شير خواهد شد ،

شير نيز براي زندگي و امرار معاش در صحرا ميگردد ، كه ميداند بايد از آهو سريعتر بدود ، تا گرسنه نماند ..

مهم اين نيست كه تو شير باشي يا آهو ... ،

مهم اينست كه با طلوع آفتاب از خواب بر خيزي و براي زندگيت ، با تمام توان و با تمام وجود شروع به دويدن كني ..

به خوبي پرسشم را پاسخ گفته بود ولي ميخواستم باز هم ادامه دهد و باز هم به ... ،

كه چين از چروك پيشانيش باز كرد و با نگاهي به من اضافه كرد :

زلال باش .... ،‌ زلال باش .... ،

فرقي نميكند كه گودال كوچك آبي باشي ، يا درياي بيكران ،

زلال كه باشي ، آسمان در توست .

 



:: موضوعات مرتبط: حرف دل , ,
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : احمد طالبی زاده
تاریخ : چهار شنبه 16 مهر 1393
پادشاه بیمار

پادشاهی پس از اينكه بیمار شد گفت: "نصف قلمرو پادشاهی‌ام را به کسی می‌دهم که بتواند مرا معالجه کند".
تمام آدم‌های دانا دور هم جمع شدند تا ببیند چطور می شود شاه را معالجه کرد، اما هیچ یک ندانست.
تنها یکی از مردان دانا گفت: "فکر کنم می‌تواند شاه را معالجه کنم. اگر یک آدم خوشبخت را پیدا کنید، پیراهنش را بردارید و تن شاه کنید، شاه معالجه می شود".

شاه پیک‌هایش را برای پیدا کردن یک آدم خوشبخت فرستاد.آنها در سرتاسر مملکت سفر کردند ولی نتوانستند آدم خوشبختی پیدا کنند. حتی یک نفر پیدا نشد که کاملا راضی باشد.آن که ثروت داشت، بیمار بود. آن که سالم بود در فقر دست و پا میزد، یا اگر سالم و ثروتمند بود زن و زندگی بدی داشت. یا اگر فرزندی داشت، فرزندانش بد بودند. خلاصه هر آدمی چیزی داشت که از آن گله و شکایت کند.

آخرهای یک شب، پسر شاه از کنار کلبه‌ای محقر و فقیرانه رد میشد که شنید یک نفر دارد چیزهایی می‌گوید. "شکر خدا که کارم را تمام کرده‌ام. سیر و پر غذا خورده‌ام و می‌توانم دراز بکشم و بخوابم! چه چیز دیگری می‌توانم بخواهم؟" پسر شاه خوشحال شد و دستور داد که پیراهن مرد را بگیرند و پیش شاه بیاورند و به مرد هم هر چقدر بخواهد بدهند.پیک‌ها برای بیرون آوردن پیراهن مرد توی کلبه رفتند، اما مرد خوشبخت آن قدر فقیر بود که پیراهن نداشت!!

(لئو تولستوی)



:: موضوعات مرتبط: شنیدنی , ,
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : احمد طالبی زاده
تاریخ : چهار شنبه 16 مهر 1393
روش صحیح آب خوردن

با زمانبندی صحیح آب خوردن ، اثر آن را در بدن خود بالا ببرید


دو لیوان آب -- بعد از بیداری -- کمک می کند به فعال کردن ارگان های داخلی


یک لیوان آب -- 30 دقیقه قبل از غذا -- هضم راحت غذا


یک لیوان آب -- قبل از گرفتن حمام -- کمک می کند به کاهش فشار خون


یک لیوان آب -- قبل از خواب -- به منظور جلوگیری از سکته مغزی یا حمله قلبی

 



:: موضوعات مرتبط: آموزش , ,
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : احمد طالبی زاده
تاریخ : چهار شنبه 16 مهر 1393

تعداد صفحات : 16